منطقه کربلاى شلمچه بود و عملیات «کربلاى 5». دیارى که هر دم خاک پاکش با خون هر شهیدى به بهار عشق نزدیکتر مى شد و بوى بهشت مى گرفت. راستى چه خاموش از افسانه زندگى گریختید و جان پاکتان را سپر تیرهاى عشق کردید. اى غریبان خاکى! اى شهره گان آسمان! باور مدارید که نام سبز و راه سرختان دمى از خاطر آئینه دلان زدوده شود که عشق با نام شما و حماسه ماندگارتان تفسیر تازه اى یافته است.
آن روز که مى رفت نگران راه شهدا بود که خود در وصیت نامه اش نگاشت: «از پدر و مادرم و خواهرانم خواهش مى کنم بعد از من غمگین و ناراحت نباشید و زینب وار در برابر مشکلات ایستادگى نموده صبر را پیشه خود سازید. بدانید که این انقلاب بزرگ، به انقلاب حضرت مهدى(عج اللَّه تعالى...) متصل خواهد شد. از شما ملّت غیور و مؤمن به انقلاب مى خواهم که راه شهیدان را ادامه داده در این راه از هیچ کوششى دریغ نورزید.»
خاطر آسوده دار اى مرد، که راه شهیدان و آرمانهاى انقلاب و امام شهیدان همیشه جاودانه خواهد بود.
خلیل در اول خرداد ماه سال 1346، در محلّه حکم آباد تبریز پا به پهنه گیتى گذاشت، در سال 1353 ه .ش براى کسب علم و دانش وارد مدرسه «قطران» شد و دوره ابتدائى پنج ساله را با موفقیت پشت سر نهاد. او شیفته آموختن بود و با وجود علاقه و پشتکار زیاد در امر تحصیل به علّت نیاز خانواده مجبور به رها کردن درس و مدرسه شد و براى کمک به امر معاش خانواده به کار کفّاشى مشغول گردید. کار و تلاش توان فرسا و مشکلات زندگى او را از سنگر حراست از انقلاب و دستاوردهاى ارزشمند آن دور نساخت و خلیل در مساجد «آل محمّد» و «قدس» کمر خدمت به اسلام و انقلاب بست. وى در سال 1365 ه .ش در راستاى لبیک به فرمان حضرت امام قدس سره و جهاد در راه خدا، براى انجام خدمت سربازى به سپاه پیوست و پس از 45 روز آموزش نظامى در پادگان «شهید آیت اللَّه قاضى طباطبائى قدس سره» عاشقانه در منطقه عملیاتى کربلاى 5 حضور یافت و تا پاى جان در برابر هجوم و تجاوز اشغالگران بعثى مقاومت کرد.
خلیل پس از نبردى دلاورانه در جبهه هاى نور، سرانجام در 20/دى/1365 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و صورت به طرفةالعینى به سدرةالمنتهاى عشق رسید.